انجمنی

ساخت وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

قدر. خیر من الف شهر. براستی قدر چیست؟ چیستایی قدر چقدر اهمیت دارد در این که قدر را پاس داریم.

سحرگاه نوزدهم رمضان بود و تازه از مسجد به خانه آمده بودیم و سرگرم سفره سحر بودیم تا ببینیم این بار قدر ما چقدر است و چه بار ما می شود و از سفره گسترده قدر چه مقدار روزی گرفته ایم. رسانه ملی را گشودیم و شبکه تازه آمده قرآن را گرفتیم. عارف مجاهد شهید دکتر مصطفی چمران بسم الهی گفت و لب به سخن گشود. از قدر گفت و در پی اش از عالی ترین انسانی که عظیم ترین قدر عالم را قدر دانست از علی بزرگ و یا بهتر بگویم علی موحد و بس.


بسم الله الرحمن الرحیم

قدر. خیر من الف شهر. براستی قدر چیست؟ چیستایی قدر چقدر اهمیت دارد در این که قدر را پاس داریم.

سحرگاه نوزدهم رمضان بود و تازه از مسجد به خانه آمده بودیم و سرگرم سفره سحر بودیم تا ببینیم این بار قدر ما چقدر است و چه بار ما می شود و از سفره گسترده قدر چه مقدار روزی گرفته ایم. رسانه ملی را گشودیم و شبکه تازه آمده قرآن را گرفتیم. عارف مجاهد شهید دکتر مصطفی چمران بسم الهی گفت و لب به سخن گشود. از قدر گفت و در پی اش از عالی ترین انسانی که عظیم ترین قدر عالم را قدر دانست از علی بزرگ و یا بهتر بگویم علی موحد و بس.

آن چه زیبا جلوه نمود نه تعریفات از علی بود که معنایی بود عارفانه از شب قدر . چمران چنین گفت شب قدر یعنی آن زمانی که بین دو راهی ایستاده ای و مخییری که راهی را برگزینی و راه را برمی گزینی. این یعنی قدر. یعنی زمانی که قدر و منزلت و شان خود را برمی گزینی . امشب و شب هایی که قدر نامیده می شود زمانی است که پیامبر به عنوان نمود انسانیت و بشریت در مرز انتخاب قدر تاریخ انسان را رقم زد و قرآن کامل بر پیامبر نازل شد و این یعنی انتخاب تاریخ و انتخاب راه بشریت از سوی خداوند تعالی و این زمان بود که الله این گونه نوشت بر انسان و این گونه مقدر نمود که قرآن و مدینه ای که قرآن معرفی می نماید سعادت بشر باشد. و شب قدر قدر شد برای همیشه تاریخ بشریت . شبی که همه بشریت قدرشان و منزلتشان مشخص و عیان به آن ها گفته شد که انسان خلیفه الله است و بر هر چیز توانا به حکم خدا.

من که عین جملات سردار رشید اسلام را به خاطر ندارم بل آن چه از ایشان گفته شد نقل به مضمون بود.

اما چه جالب گفت آن شهید که تا پاسی از اذان صبح گذشته مرا در وادی حیرت فرو برد و ساعتی چند به اندیشه پیرامون آن نشستم که آری قدر همین است و سپس بیاد آوردم که چمران در ادامه از قدر علی گفت که با قدر محمد یکی شد. نوزدهم ماه رمضان. از قدر امیرالمومنین گفت زمانی بود که راه شهادت انتخاب نمود و راهی مسجد شد و آیا فکر کرده ایم که اگر علی در آن لحظه قدرش را قتل در آن شب انتخاب نمی نمود امروز روز ما علی را به این عظمت می شناختیم؟و آن گاه شهید شاهد حسین را گفت که قدرش شب عاشورا بود. و باز می گویم اگر حسین عاشورا را مثله شدن را انتخاب نکرده بود، حسین وارث آدم می شد؟

قدر چه زیباست. همان زمان هایی که انتخاب می کنیم و خدا می گوید در آن لحظه به من توکل کنید و یتوکل علی الله تا بال های فرشتگان را زیر پاهایتان گذارم تا خستگی ها را متحمل نشوید. انتخاب که کردی هر چه باشد و یثبت اقدامکم می شوی در آن راه چه به نیکی باشد و چه به شر . پس همیشه به خدا پناه بر و این چنین همنوا با ولی عصرت زمزمه کن بعد از نمازهای یومیه ات : الهم ارزقنا توفیق الطاعه و بعد المعصیه و صدق النیه و عرفان الحرمه و اکرمنا بالهدای و الاستقامه. عجبا این کلام ولی عصر  و امام زمان و آن سبب خلقت کون و مکان آن مدنی برقع و مکی نقاب که چندی است چون آفتاب سایه نشین گشته است. و این جملات را قدر قدر است و قدر آفرین. آیا سعادت بشر جز این یک خط از دعای ولی عصر ارواحنا و جسمنا بفداه چیز دیگری است. و تازه ولی عصر ادامه می دهد تا بهتر راه هدایت را عنوان نماید و سدد السنتنا بالصواب و الحکمه و املا قلوبنا بالعلم و المعرفه و طهر بطوننا من الحرام و الشبه و اکفف ایدینا عن الظلم و السرقه و اغضض ابصارنا عن الفجور و الخیانه واسدد اسماعنا عن اللغو والغیبه  و می آید و برای دیگران نیز با سعادت می خواهد این چنین و تفضل علی علمائنا بالزهد و النصیحه و علی المتعلمین بالجهد و الرغبه و .... هر کسی را آن چنان دعا می نماید که شایسته است .

و در کارش می مانم. بنده گنه کرده و او شرمسار.

قدر است . و ما هنوز قدر خود را نمی دانیم تا آنچنان که او گفته ادعونی استجب لکم او را بخوانیم . پس او را آن چنان می خوانیم که هنوز بی معرفت به آستان قدسی اش و رحمت اش و غفرانش و سترش و ... بی معرفتیم به ذاتش و عظمتش و قدرتش . پس نا دانسته دست به دعا بر می داریم که چه ؟ شب را سحرگاهان کنیم و جز قسمش دادن به نام ها و اوصافی که از درک هر کدام عاجزیم و قسم دادنش به مقدسات به قرآن و پیامبر و اهل بیتش و در نهایت ندانسته چیزی را گاه طالبیم که خود نیز از وجودش نا آگاه. پس چه قدر داریم ما.

خدایا با سخن می گویم که شایسته نیست کسی این چنین بی پروا با مالک خویش با ارباب خویش سخن گوید بی ادبانه و پرخاشجویانه در بارگاه تو در شبی که شیاطین جنی در بندند اما یاوران انسی شان آزاد و نفس ها در پی اغواهای خویش . با تو سخن می گویم که ارحم الراحمینی یعنی همه دار وندار من از توست . همه جود و نجود من از توست . حتی همین سخنم. همین راز و نیازم با تو . با سخن می گویم که رب العامینی پرورش دهنده و خالق عوالم سوت و ناسوت ، پیدا و پنهان ، جود و نجود. از تو یک چیز می خواهم که اندازه اش همه هستی ام است همه عوالم . خدایا چنین کن سرانجام ما تو خشنود باشی و ما رستگار. اگر حتی جهنمی شدیم که هستیم اما به لطف تو ایمان داریم رضای خود را از ما دریغ نفرما و ما را چنان مربی باش که در قعر جهنم چه عالم پیدا و چه در عالم پنهان چه این جا و چه آن جا به تو دلخوش باشیم تا آن نیز بگذرد.

 

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 335 تاريخ : پنجشنبه 19 شهريور 1388 ساعت: 21:43

 آنچه در پی می آید سخنان امام موسی صدر در مورد رمضان است.

 

 

 

 

 

 


مؤمنان!

دگر بار، رمضان مبارك فرا رسيده است؛ با شب‏های الهام بخش، روزهای آموزنده و فضای آکنده از شميم خاطرات و عبرت‌هايش که  ماية جديت و نظم است.

دگر بار، روزه می‏‌گيريم، شب زنده‏داری می‏كنيم، شعاير را دو چندان می‌کنيم و سرانجام عيد را با شادمانی و خشنودی جشن می‌گيريم و پس از آن به زندگی عادی باز می‌گرديم. بدين سان سال‏ها تكرار و بر حجم خاطرات افزوده می‌شود.

اما بيم آن می‌‏رود كه روزه به عادتی بی‌‏روح و شعاير آن به سنت‏هايی سرگرم کننده بدل و ماه رمضان از همة معانی اصيلی‌اش تهی شده باشد. با نگاهی سريع در می‌‏يابيم كه اين مشکل، يعنی مشکل و مسئلة روزه و رمضان، مسئلة همه عبادات و همة مناسبت‌‏هاست. اين آفت به همة عبادات و ايام راه يافته و اماكن مقدس و شعاير دينی و همة آموزه‏های آسمانی را در برگرفته است.

آيا نقش راهبری دين در هدايت آدمی به آخر رسيده است؟ و به آيين‏ها و خاطرات و تجمل بدل شده است؟ يا اينكه اساساً آموزه‏های دينی برای تخدير آدمی آمده‏اند و از آنجا كه سختي‌ها فرا گيريند اين آموزه‏ها نيز همة زندگی آدمی را فرا گرفته‏اند. آيا اكنون که آدمی بر بسياری از مشكلات و سختی‌‏هايش چيره گشته، بايد از نقش دين بكاهيم؟

مؤمنان!

بهتر است پيش از آنکه ديگران از ما بپرسند ما خود اين پرسش دشوار را از خود بکنيم. اما حقيقت اين است كه اين پرسش و پاسخ‌ها پيش‌تر مطرح شده‏اند، اما ما آنها را ناديده گرفتيم، بر آنها چشم پوشيديم و از سخن گفتن دربارة آنها روی برتافتيم، تا با واقعيت دلهره‏آور و تلخ روبه رو نشويم.

ای مؤمنان!

آيا در روزه‏هامان آثار روزه را می‌‏بينيم؟ و در نمازمان عروج آن را؟ آيا در فطر و قربان معانی اين اعياد و کارکردشان را حس می‌كنيم؟ آيا شعاير در ما فعل و انفعال و اماکن مقدس در ما اثر دارد؟

آيا در مسجد اقصی و کليسای قيامت آن معانی را که بالقوه برای امتمان روشن بود, يافته‌ايم.

اينها تجارب تلخ و دردآور ما در متن واقعيت تلخ و درد آور ماست. پس بار دگر با نگاهی واقع بينانه، همه‌جانبه و با شجاعت و بينش آموزه‌های دينمان را ارزيابی کنيم, شايد راهی نو بپيماييم و در آنها زندگی بدميم، و از هستی خود به دين و آموزه‏های والايش ببخشيم تا جايگاه رفيع و فراگير خود را باز يابد. بگذاريم دين ابعاد وجودی ما را فراتر ببرد و كثرتمان را وحدت بخشد و تشتتمان را به همدلی بدل کند.

ای مؤمنان!

هرگاه انديشة دينی و آموزه‌هايش در همة ابعاد زندگيمان؛ در خانه, در بازار، در دفتر كار، و در عرصه‌های حيات ما حضور داشته باشد، هرگاه حصارها را از احساس دينی در بند در عبادتگا‏ه‌ها، برداريم, و بگذاريم اين احساس به کليت حياتمان راه يابد, به زندگيمان پا نهد، تا اختيار ما به دست او باشد و اثر گذارد و هدايت كند، هر گاه به او فرصت دهيم و نخواهيم که با منزوی کردن او از نقشش بکاهيم و او را از ميان ببريم, تنها در اين صورت است که آثار اين گنج گرانمايه را در زندگی و در ساختن تمدن خود می‌بينيم.

مؤمنان!

روزة ماه رمضان و ديگر عبادات و شعاير دينی تنها فعاليتی جسمانی نيستند، بلكه حركاتی سرچشمه گرفته از عقل و دل‌اند که به قالب حس در می‌آيند و با آن در می‌‏آميزند، از همين رو هر گاه به دور از دخالت عقل و دل انجام گيرند، اعمالی خشك، کم رنگ و تقليدگونه‌اند که ما را به خود مشغول می‌کنند, ولی تأثيری نمی‌گذارند.

بر ماست تا در اين تجربة تازه و اين ماه مبارك و در روزه‏اش، عقل و دل را در كنار جسم فعال کنيم. بايد تفکر و تأمل كنيم، بايد عشق بورزيم و حساس باشيم. بايد اين عشق و آن تأمل را در متن روزة خود جاری سازيم.

پيامبر فرمودند:«تفكر ساعه خير من عباده سبعين سنه» (يك ساعت تفكر، برتر از هفتاد سال عبادت است.) امام صادق نيز فرموده‏اند:«هل الدين الا الحب؟» (آيا دين جز محبت است؟) اين چنين روزة زنده‌ای، سپر آتش است و يكی از اركان اسلام, مهمانی خداوند است و تكريم انسان. قدر انسان است و قَدَر او. فقط در اين صورت است که رمضان شرايط و فضايی را فراهم می‌کند كه در آن انسان گرامی ساخته می‌شود، انسانی كه فاتح مكه است و پيروز بدر و سازندة تاريخ. اين چنين رمضانی ماه الفت و همدردی با ديگران و فصل فراموشی كينه‏ها و اتحاد صفوف است. ماه وحدت كلمه و وحدت دل‏ها و ماه رستاخيز دوبارة امت است.

اين گونه روزه داری ماه رمضان نخستين گام در ساختن امت و تاريخ است، تمرينی برای جهاد و آمادگی برای نبرد است، آغاز بازگشت به سوی خداست، به سوی سرزمين مقدس خدا، به سوی قدس. اين وعدة حق خداوند است و خداوند از وعده‏اش تخلف نمی‌‏كند. خداوند می‌‏فرمايد:«ولينصرن اللَّه من ينصره ان اللَّه لقوی عزيز الذين ان مكنا هم فی الارض أقاموا الصلوه و آتو الزكاه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و للَّه عاقبه الامور» (حج: 40 و 41)

 

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 338 تاريخ : دوشنبه 9 شهريور 1388 ساعت: 1:0

پي افكندم از نظم كاخي بلند

كه از باد و باران نيابد گزند

هر آن كس كه نام مرا كرد پست

نگيردش گردونِ گردنده دست

«فردوسي»

دوم خرداد امسال روزنامه اعتماد ملي به مناسبت روز فردوسي مصاحبه اي را با يكي از شاهنامه پژوهان نامي كشور كه قريب به 30 سال در شاهنامه غور كرده است به نام دكتر فريدون جنيدي انجام داد . تيتر اين مصاحبه چنين بود:" نيمي از شاهنامه سروده فردوسي نيست ".

دكتر جنيدي در اين مصاحبه با گفتن جمله فوق مردم پارسي زبان را اين گونه بشارت داد كه پس از قريب به 1000 سال كه اين شاهنامه تحريف شده در دستان مردم بوده است با 30 سال غور در آن متوجه شدم كه نيمي از شاهنامه سروده فردوسي نيست و امروز پس از سي سال زحمت شاهنامه اي را كه سروده فردوسي است در زير چاپ دارم.

در ابتداي اين مصاحبه حسين جاويد مصاحبه كننده آن مي گويد:" كاري كه ميتوان انتظار داشت با جنجال ها و نقد و نظرهاي فراوان روبرو شود ." آري شايد مصاحبه كننده آن نيز چونان من انتظار آن را داشت تا مدعيان ميهن دوستي و ملي گرايي و حداقل ادبا و شاعران و اصحاب فرهنگ و هنر بر آن بتازند و يا لااقل نظري در باب آن بدهند . اما نشريه فردوسي پس از حدود يك ماه و نيم بعد عين اين مصاحبه را به همراه نقدي بر صحبت هاي دكتر جنيدي به چاپ رساند

جنيدي در پاسخ به سئوال خبرنگار مبني بر دلايلش بر اين كار چنين مي گويد :" آغاز كار من اين بود كه روزگاري به خود انديشيدم كه با چه اقدامي مي توانيم جوانان ايران را به فرهنگ شكوهمند نياكان متوجه بكنيم و آن ها را از سرگشتگي نجات بدهيم ؟ و به اين نتيجه رسيم كه جوان ايراني بايد شاهنامه بخواند . ... يك گونه شاهنامه بيشتر چاپ نمي شد و آن هم تقريباً سه كيلو وزن داشت . من با خود گفتم چطور مي توانم به اين جوان سرگشته اي كه روزنامه هم حاضر نيست بخواند سه كيلو كتاب را بدهم و بگويم بخوان ؟ ..... سپس به اين نتيجه رسيدم كه داستان هاي شاهنامه را از هم جدا كنيم . ... زمان زيادي طول كشيد تا اين داستان ها را جدا گزارش كنم ... بر مي خوردم به اين كه نوشته من از نوشته فردوسي بهتر است و از اين بابت شرمنده مي شدم. ... با خود انديشيدم اين بيت ها احتمالاً از فردوسي نيست..... تمام شاهنامه شناسان ما .... اين دروغ را باور كرده اند كه محمود غزنوي در سرودن شاهنامه مشوق فردوسي بوده است .... دومين وجه بزرگ كار من همين است كه چهره كج محمود را نشان داده ام .... من احتمال مي دهم اين كار بعد از دوران مسعود و در دوران مودود ، نوه محمود انجام شده باشد . اين ها يك عده را دور هم جمع مي كنند كه داستان ها را از هم بشكافند و در ميان اين شكافته ها داستان هاي مجعول و دروغي بگذارند تا بعد بتوانند نام محمود را هم آن جا بياورند . بررسي من 30 سال به درازا كشيد ، نشان داد مزدوراني كه پول مي گرفتند تا اين ابيات را به شاهنامه بيفزاند 5 نفر بوده اند ... در افزوده ها 5 سبك مختلف وجود دارد و اين كاملاً خودش را نشان مي دهد .... مي خواسته اند كه زود شعر را بگويند و آن درم را بگيرند بنابراين پرواي زيبايي و آرايش سخن و مفهوم و معنا را نداشته اند .... خوشبختانه نه كاتبان و نه افزايندگان چيزي از شاهنامه كم نكرده اند ....اما كاتبان ! بله ، آن ها هم بنا بر عقايدشان چيزهايي به شاهنامه اضافه كرده اند كه من همه افزوده هاي آن ها را هم با دليل روشن كرده ام.... من شاهنامه را ويرايش كرده ام يعني ابيات اضاف را جدا كرده ام. من بيتي را حذف نكرده ام ... دوستي مي گفت بايد 10 سال از انتشار كتاب بگذرد تا جهانيان بفهمند تو چه كار كرده اي .مي گفت از بس اين كار بزرگ است ، مردم به اين زودي نمي فهمند. من مي دانم كه حتماً عده اي مخالفت خواهند كرد." اينان گزيده اي بود از مصاحبه دكتر جنيدي اما نشريه فردوسي نيز نقدي بر گفتمان دكتر جنيدي زده است كه گوشه هاي از آن را برايتان مي نگارم . گزيده اي از نقد نشريه فردوسي بر گفتمان دكتر جنيدي :" هرگز انديشيده ايد ، اگر پديده اي به نام « شاهنامه » نبود بي گمان تاريخ ، فرهنگ و زبان پارسي و وطن نيز نبود. آقاي دكتر !! وقتي وطن نبود ، شما هم نبوديد ، ايران زمين هم نبود .... در اين گاه ناپايدار كه شمشيرهاي آخته ي فرهنگ كشي ، هم سان تنور برافروخته ي نخبه سوزان ، هم چنان داغ است، انكار تاريخ و تحريف بن مايه هاي تمدني ما چه چيزي مي تواند باشد؟...

«انقلابي در شاهنامه پژوهي» تيتر اعتماد ملي بود. همكاران حرفه اي ما خوب مي دانند كه اهميت دادن به اين عبارت نه چندان برجسته و با آن تيتر چه بار منفي و سنگين ادبي و تاريخي را در فكر و ياد خواننده بر جاي خواهد گذاشت:

1-  شاهنامه هزار سال است كه در پيشين هزاره بوده است و هزاران سال ديگر در پسين هزاره ها خواهد بود. « شاهنامه » خود انقلابي است در زنده كردن زبان ، مليت ، قوميت ، نژاد و سرزمين يك گستره در تداوم هزاره هاي دور و دراز تاريخي پيش و پس از خود كه نه همانندي  دارد و نه خواهد داشت. با چنين آوازه اي از خردورزي و رهايي يك ملت انديشمند ، اما ستم ديده و اشغال شده ، تنها يك انقلاب بزرگ فرهنگي بن مايه اي، ساختاري و ميهني نياز بوده است كه سرزمين بلا كشيده و مردم ماتم زده ما را برهاند و آن انقلاب بزرگ فردوسي با آفرينش فرشته اي به نام « شاهنامه » بوده است و بس ! كار شما در پژ.هش شاهنامه يك « ضد انقلاب» است و نه يك انقلاب !!!...

2-  با كدام آمار ، سند ، نسخه هاي معتبر خطي دست نبشته هاي معتبر و كمي بي پرواتر ، با نگرش به كدام شاهنامه نبشته شده با خط و قلم خردورزانه و ستم ستيز فردوسي بين سال هاي 370ه.ق تا 405 ه.ق با نترسي و بي پروايي تيشه به ريشه يكي از بزرگترين مجموعه هاي حماسي گيتي مي زنيد كه بزرگترين سند دانشومندانه استقلال ايران زمين است؟

3-  از استادي كه خود را شاهنامه شناس مي داند ... بسيار دور از انصاف و انتظار است چنين بي پروا و آن هم تنها در يك روياي يك شبه ، بيت هاي شاهنامه را از شصت هزار بيت به سي هزار بيت كاهش دهد.

4-  37 جلد از معتبرترين ، كهن ترين ، علمي ترين و مستند ترين نسخه هاي شاهنامه و دست نويس در دانشگاه هاي قاهره ، الازهر، دار الكتب قاره، مركز فرهنگي نيس، مركز فرهنگي مون پوليه، .... سرتاسر اروپاي شمالي و جنوبي ... و مراكز علمي معتبر چون

موزه بريتانيا، ...آكسفورد...فلورانس(نسخه معتبر فلورانس) ... بارسلون ( نسخه معتبر بارسلون) قونيه( نسخه هاي خطي) موجود است...... گمان نمي برم كه شاهنامه پژوهان ، شاهنامه شناسان  و شاهنامه نويسان اين مرز و بوم و نه شاهنامه پژوهان گيتي اين چنين دل به دريا زده باشند.

5-  شاهنامه پژوه ما مي گويند :" يك گونه شاهنامه بيشتر چاپ نمشد و آن هم تقريباً 3 كيلو وزن داشت" چنان چه استاد به مراكز علمي يونان و ايتاليا و يا يكي از معمولي ترين مركز كتاب شناسي گيتي سري از شوق و پژوهش و نه گردش زده بودند با چشم خود مي ديدند پژوهشگران بزرگ ، نويسندگان نامي و هومر شناسان پرآوازه هرگز در تهيه و تدوين و ويرايش « ايلياد و اوديسه» محتوي كتاب را فداي سنگيني و يا وزن آن نكرده اند .... در اين جا كتاب هايي را مي بينيد كه بالاتر از 6 كيلو هم وزن دارند و مجموعه هايي را مي بينيد كه بالاي 20 كيلو هستند .

6-  ... استاد چاره كار در اين ديدند كه با يك نگرش علمي 30 ساله! سي هزار بيت از آن قانون اساسي ملتي را كه هزار سال است به آن مي بالد ، و با آن زندگي مي كند و تمام راز و رمز و نيازهاي ملي و ميهني خود را با آن شصت هزار بيت گره زده است ، يك دفعه بيايد و ببيند يكي از شاهنامه شناسان! بعد از سي سال ! نيمي از آرزوهايش را به باد داده است

7-  نگاه كنيد به ادعاهاي پورپيرار و نوشته هايش درباره ايران و كتاب تركان نوشته حسن راشدي و هزاران و ميليون ها كتاب ، بولتن ، سخنراني ، جزوه و حتي فيلم و... در طول اين 30 سال در نفي ايران ، ايراني ، زبان پارسي، نژاد ايراني و ضديت ، فحاشي ، ناسزاگويي آشكار ، برنامه ريزي شده ة سازمان داده شده و ادعاهاي استعماري در مورد تغيير نام خليج فارس و.... ما با كهن ترين تاريخ تمدن پيشرفته جهان در راستاي اين هزاره هاي دور و دراز فرهنگي و تمدني مان كدام قتل عام تاريخي ، نسل كشي، تجاوز و يا اشغال سرزمين هاي ديگران را به انجام رسانده ايم كه در حال حاضر بايد چنين مورد هجوم خودي و غيرخودي قرار بگيريم؟

8-  چنانچه وزن شاهنامه مورد نظر استاد ما ، 300 گرم بشود ، در آن صورت جوانان كم حوصله و روزنامه نخوان ما در صف انتظار خريد و شاهنامه استاد قرار مي گيرند؟

9-  جاي بسي شگفتي است . شاهنامه شناس ما با احتمال و ممكني كه در پژوهش خ

 

ود كرده اند، جنين مي نمايد كه خودشان هم مطمئن نبوده اند كه در كاهش بايد اقدام نمايند

10-                     شگفت انگيزتر اين كه شيوه گزينش و تشخيص شاهنامه شناس بزرگ ما برهاني است من درآوردي ، از روي خويشتن باوري و غيرمستند و غير قابل تطبيق با موازين علم  تحقيق و پژوهش.

11-                     اين چگونه استدلالي است كه مي فرمايند چون نوشته خود را از نوشته فردوسي برتر ديدم ، فهميدم كه اين كلام فردوسي نيست. ممكن است كلام شما شكسته نفسي و فروكاهيدن در مقابل مقام فردوسي باشد ، اما يك استدلال نيست. مگر شاعري كه35 سال شصت هزار بيت مي سرايد ، تمام بيت هايش كامل ، بدون نقص و شايسته ترين است؟ با توجه به پژوهش هاي نوين شما و كشف و شهودي كه انجام داده ايد فكر نمي كنيد چند سال ديگر يك نفر استادتر از شما پيدا شود و همين استدلال شما را بهانه كند و شاهنامه تدوين شده دكتر فريدون جنيدي را به نصف كاهش دهد ؟ چگونه شما اجازه اين بزرگترين تحريف و تخريب ملي ميهني  و فرهنگي ملتي را به خودتان مي دهيد و ديگران اجازه نداشته باشند...

12-                     فرض دوم ، استاد شاهنامه شناس ، دكتر جنيدي چنان چه اين واقعيت هزار ساله را هم با كشف و شهود انكار نكرده باشد ، فردوسي 35سال از زندگي خويش را صرف سرودن شاهنامه كرده است . پرسش اين است حكيمي به بزرگي فردوسي با آن آوازه و آن اعتبار حماسي و ادبي اي كه شاهنامه اش توانسته است براي او و سرزمينش  و هم ميهنانش در سرتاسر گيتي به شايستگي و فرخندگي آبرويي سترگ دست و پا كند ، اين قدر كم استعداد در شعر و شاعري بوده است كه در مدت 35 سال فقط 3000 بيت ،  .... و مهمتر اين كه كار 35 سال در 9 سال به پايان برسد و اين 5 شاعر مورد نظر استاد جنيدي توانسته باشند مدت 9 سال چنانچه در طول همه دوران مودود دست اندركار بوده باشند. توجه كنيد فردوسي سي هزار بيت را در 35 سال بسرايد و 5 نفر كه نه نامي دارند و نه نشاني سي هزار بيت را در 9 سال بسرايند؟

13-                     در يك صورت وقوع چنين رويداد شگفت انگيزي ممكن است و آن اين كه آن 5 نفر شاعر!! هزار سال راز و رمز و اسناد و مدارك خودشان را پنهان كرده باشند و در سالها و ماه هاي آخر چاپ شاهنامه دكتر جنيدي به ناگهان كشف و از پرده اسرار غيبي و از پس 10 قرن سكوت سنگين برون پريده باشند.

به ياد دارم در دوران دبيرستان و دانشگاه اساتيد محترم ادبياتم اين چنين مي گفتند كه داستان هاي شاهنامه داستانهايي بوده اند ملي و باستاني كه در سينه مردمانمان نسل به نسل مي گشت تاز مان فردوسي و قبل فردوسي عده اي بوده اند كه اين ها را جمع آوري و به صورت نثر و يا حتي نظم در آورده اند كه فردوسي نيز از بعضي از آنان استفاده نموده است ولي در نهايت فردوسي بسيار زيباتر و قويتر از ديگران عمل نموده است . پس اين سخن به گزاف است كه استاد منتقد گفته است. اما بر جنيدي اين نقد وارد است كه شاهنامه آنچنان كه در نقد گفته شد چونان قانون اساسي ملتي مي ماند كه داراي پيشينه اي است بس دراز كه گاه گفته اند 5 هزار سال و يا حداقل 3 هزار سال. شاهنامه نماد هويت و ادبيات و فرهنگ ايران زمين است نه تنها آنان كه در سرزميني به نام ايران سكنا دارند كه در هويت همه مردمان كشورهايي هستند كه روزگاري در زير نام ايران زندگي مي كردند . و فردوسي يك شخص خاص نيست بلكه نمودي است از يك ملت و از فرهنگ . پس جاي ندارد كه بگوييم چون از فردوسي نيست پس بايستي پاك شود. و اين نكته نيز حايز اهميت است كه به فرض صحيح بودن گفتمان شما مگر نداريم در همين ادبيات خودمان آثار ادبي بسيار بزرگ و بين المللي كه در طول تاريخ به عيان اضافاتي به آن شده است نمونه اگر بخواهم بگوييم كليله و دمنه يا هزار و يك شب و.... به تصديق كسان بسيار شاهنامه نشانه هويت ماست و شما با اين كارتان هويت ما را خدشه دار مي كنيد.

 

 

انجمنی...
ما را در سایت انجمنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمدمهدی اسدزاده asadzade بازدید : 331 تاريخ : دوشنبه 9 شهريور 1388 ساعت: 0:46

خبرنامه